
مصطفی هجری، دبیرکل حزب دمکرات کردستان ایران، در پیامی که به مناسبت هفتادمین سال تأسیس این حزب منتشر نموده، مدعی است این حزب برای تأسیس یک “کیان سیاسی دموکراتیک” تلاش میکند.
متفکر سیاسی آمریکایی، لئون اپستین، میگوید؛ “دوران تفکیک احزاب بر مبنای ایدئولوژی پایانیافته و امروزه باید از دو دسته حزب سخن گفت؛ دمکراتیک یا غیردمکراتیک”.
بهعبارتدیگر مهم نیست که این احزاب از چه ایدئولوژی و دیدگاهی پیروی میکنند، آنچه اهمیت اساسی دارد این است که آیا این احزاب در رفتار و عمل سیاسیشان چه در پیوند با جامعه و چه در پیوند با اعضاء خویش، چقدر خود را متعهد و ملزم به رعایت اصول دمکراتیک میدانند.
این گفتهی اپستین را مبنایی برای ارزیابی دمکراتیک بودن احزاب کردی قرار میدهیم و میپرسیم که احزاب کردی در چه جایگاه و دسته بندیای قرار میگیرند؟
اگرچه حزب دمکرات کردستان ایران، آنگونه که بدین نام مسمی گردیده است، مدعی پیشگامی دموکراسی در میان دیگر احزاب اپوزیسیون ایرانی بوده است، بااینحال آنگونه که مصطفی هجری در بیانیهی اخیر خود آورده است؛ “تشتت و پراکندگیها، انشعابات، اتکا به دشمنان، رفتارهای دیکتاتورمآبانه تحت پوشش دمکراسی، پیروی از نوعی سیاست کلاسیک و عدم رویکرد به نوگرایی، قرار دادن منافع حزبی، گروهی و حتی شخصی بالاتر از منافع ملی و بسیاری از عوامل دیگر در زمرهی آسیبها و انتقاداتی قرار دارند که همگی ما به سهم خویش کمابیش در آنها نقش داریم”.
مصطفی هجری این آسیبها و خودکامگیها که بگفتهی او، “ناشی از اشتباهات خودمان و درس نگرفتن از این اشتباهات” و به طبع، دستاورد هفتادسالهی حزب است را از علل “ناکامی” های حزب دمکرات کردستان ایران برمیشمارد.
یکی از عمدهترین دلایل ناکامیهای حزب دمکرات کردستان ایران، از زمان تشکیل تاکنون، اختلافات درونی دامنهدار در تیم رهبری، اختلاف بر سر تقسیم منابع مالی و مدیریت حزب و درنتیجه پیشبرد فضای سیاسی حزبی به سوی دیکتاتورمآبی بوده است. بهگونهای که افزایش اختلافات عاقبت به انشقاق حزب منجر شد و خالد عزیزی و تیم همراه او، بنا بر آنچه در گفتگو با خبرگزاری فرانسه گفته است، “به دلیل عدم پیگیری خواستههای اعضا، پیرامون اصلاح ساختار رهبری جمعی حزب” و اعتراض به عملکرد “جناح تمامیتخواه به رهبری مصطفی هجری” در سال ۲۰۰۶ جدایی خود از حزب را اعلام و تشکل جدیدی با همین نام تأسیس نمود.
اگرچه حزب جدید نیز نتوانست مناقشات درونی و فرقهای اپوزیسیون کُردی را راهگشا باشد، علیرغم آنکه این حزب مدعی است برای پیشبرد “فعالیتهای مدنی و مسالمتآمیز” تلاش میکند، ناکامی و نتیجهبخش نبودن فعالیتهای حزب دمکرات باعث شد خالد عزیزی در مصاحبههای متعدد، به بازگشت فعالیتهای “مسلحانه و خشونتآمیز” حزب دمکرات کردستان اذعان نماید.
حزب دمکرات کردستان ایران، از ماهیت و نحوهی شکلگیری خود که محصول تبانی شوروی و تعدادی از شخصیتهای کرد منجمله قاضی محمد میشود، تا دورههای بعدی از تاریخ تشکیلاتی خود همواره بهعنوان ابزاری برای دسترسی منافع بیگانگان مطرح بوده است، شورشهای مسلحانه در ابتدای انقلاب اسلامی، پیشبرد اهداف روسیه و “استالین ستایی” در ایران از بدو تأسیس در سال ۱۳۲۴، همکاری با رژیم بعث عراق علیه ایران در جریان جنگ هشتساله، همپیمانی با سازمان مجاهدین خلق در کشتار هموطنان ایرانی و اخیراً نیز درخواست حمله نظامی به ایران از آمریکا و اتحاد دوستانه با اسرائیل؛ رژیمی که مرتکب جنایت جنگی شده است، ازجمله سوابق شاخص و قابلتأمل حزب بشمار میرود که دشوار است بتوان آن را با روح دموکراسی سازگار دانست.
بهر صورت، حزب دمکرات کردستان ایران، صرفنظر از شاخهها و انشعابات آن، حتی در تحقق دموکراسی لااقل در میان اعضا و کادر درونی خود نیز موفقیت ملموسی حاصل نکرده است، تاریخ ۷۰ سالهی فعالیت این حزب نشانگر آنست که این حزب در نهادینه ساختن دمکراسی، هم درزمینهی کار سازمانی و هم درزمینهی فرهنگ فعالیت سیاسی با شکست مواجه شده است. همچنین عدم وجود رهبران دمکراسیخواه در مراحل تاریخی این حزب، زیان بسیاری به سازمان وارد نموده و آن را دچار انشعاب و منازعات فردی نموده است، بهعبارتدیگر در فقدان یک ساختار حزبی دمکراتیک، برای محافظت از دمکراسی همیشه به رهبران دمکرات منش نیاز بوده است، مسئلهای که اپوزیسیون کردی نتوانسته است به آن توفیق یابد.
در واقع “دموکراسی” در اغلب دورههای تاریخی از فعالیت جریانات کردی، در محدودهای از شعار و فریب و تظاهر باقی مانده است، آنچنانکه حزب دمکرات کردستان، در کنگره سیزدهم خود در سال ۲۰۰۴، عبارت دموکراسی را از شعار حزب؛ “دموکراسی برای ایران، خودمختاری برای کردستان” حذف کرده و به خودمختاری کردستان در چارچوب ایران فدرال اکتفا نمود.
بهعبارتدیگر دمکراسی درونحزبی، اگرچه در مناسبات سیاسی جهان، تضمینی برای حفظ پلورالیسم، تفاوتها و تجمیع دیدگاهها و نگرشها محسوب میشود، بااینحال بدون تردید، انشعابات در تاریخ حزب دمکرات را میتوان مهر تأییدی بر نبود دمکراسی درونحزبی دانست، زیرا در یک سیستم دمکراتیک حزبی، انشعاب معنایی ندارد و دمکراسی در سادهترین تعریف آن بایستی ظرفی برای تجمع تفاوتها باشد.
از همین رو از آنجا که حزب دموکرات، همگام با جدالهای سیاسی و نظامی دیگر گروههای جداییطلب و خشونتگرای کردی، نسبت به نهادینه و ارگانیزه کردن دموکراسی و احترام به آزادی بیان اعضای خود بهشدت مقاومت میکند و در عدم تحمل تفاوتهای فکری و سیاسی میکوشد، ادعای ” تلاش برای پایهگذاری جامعهای آزاد برمبنای احترام به حقوق شهروندان و توسعهی دموکراسی”، آنگونه که در بیانیهها و لفاظی های تبلیغاتی مطرح میشود را نمیتوان منطبق با واقعیتهای جاری و تاریخی این حزب دانست.
بیگانه پنداری تنوعات با رویکرد تشکیلاتی نهتنها در حزب دمکرات کردستان ایران و مشتقاتش، بلکه بیماری است که در تمام لایههای اپوزیسیون ایرانی خارج از کشور اپیدمی شده است، حزب دمکرات هماکنون از مدارا با دگراندیشان دست کشیده و مخالفان و منتقدان را اغلب با خشونت پاسخ میدهد، از سویی با دیگر گروههای کردی هم جبههی خود که آنها نیز مدعی مبارزه برای دموکراسی هستند، هرازگاه دچار جنگ لفظی و حتی درگیریهای مسلحانه میشود.
هرچند بدیهی است حزب دمکرات کردستان ایران نتوانسته است حتی نیروهای سیاسی ارشد خود را در جهت دموکراتیزه کردن افکار و برنامهها، ترغیب نماید، بااینحال در میان نیروها و شاخههای مسلح و بهاصطلاح پیشمرگه های کرد است که مفهوم دموکراسی به پایینترین حد خود تقلیل مییابد، اگرچه وجود نیروهای خشونتطلب بهعنوان بخشی از حزب سیاسی، خود نقیض فعالیت مدنی و مسالمتآمیز است، بااینحال از آنجا که حضور نیروهای پیشمرگه منطبق با سیاستهای احزاب کردی، محدود به فعالیت مسلحانه شده است، “سواد” که حق بنیادی بشر است و شمار باسوادان در صفوف نظامی بسیار اندک و در سطح نازلی قرار دارد، بعلاوه اینکه بسیاری از این افراد سلاح به دوش، قربانیان رفتارهای غیرانسانی و دیکتاتورمآبانه اند، و در شرایطی سخت و طاقتفرسا بهمنظور اهدافی موهوم و جاه طلبانه بکار گرفته میشوند، برای شعار “حق تعیین سرنوشت” میجنگند، در حالیکه هیچ احاطه ای بر سرنوشت خود ندارند.
بههرتقدیر، اگرچه در جایگاه مقایسه نسبت به دیگر جریانات اپوزیسیون قومیتی، شاید در بخشهایی از حزب دمکرات کردستان ایران، تمایل قلیل و ضعیفی از فرهنگ گفتمان و دموکراسی وجود داشته باشد، اما بهطورکلی این حزب، همگام با شاخهها و انشعابات و نیز همفکران خود در جناحهای دیگر اپوزیسیون کرد، بلوچ و آذری علیرغم اقامت در کشورهای دموکرات، هرگز نتوانستهاند دموکراسی محوری را لااقل با جهانبینی سیاسی خود سازگار و نهادینه نمایند، بدینجهت است که با افکاری جهالت بار، شتابان بهسوی رادیکالیزه کردن گروه و ستیزهجویی بیشتر در پیشاند، و اینگونه است که جبههای استبداد زده، دموکراسی خواه است..!
ابراهیم حسینبر
نظر خود را ارسال کنید